رابطه سبک دلبستگی اضطرابی و افسردگی پس از زایمان با توجه به نقش واسطه ای دشواری در تنظیم هیجان در میان زنان تازه زایمان کرده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان یک مشکل جدی در سلامت روان مادر است که بر رشد و تکامل نوزاد اثر منفی دارد. سبک دلبستگی¬ و دشواری در تنظیم هیجان مادر می¬توانند به عنوان یک عامل آسیب¬پذیر برای علائم افسردگی پس از زایمان باشند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی نقش واسطه¬ای دشواری در تنظیم هیجان در رابطه بین سبک دلبستگی اضطرابی و افسردگی پس از زایمان انجام شد. مواد و روش¬ها: روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی _ همبستگی بود. شرکت¬کنندگان این مطالعه شامل 206 نفر از زنانی بودند که دو هفته تا سه ماه گذشته از زایمانشان گذشته بود و به روش نمونه¬گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری داده¬های پژوهش از مقیاس¬های افسردگی پس از زایمان ادینبورگ(EPDS) ، سبک دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید(RAAS) و دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رومر (DERS)استفاده شد. در نهایت تجزیه و تحلیل داده¬ها از طریق روش همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته¬ها: براساس یافته¬های به دست آمده مدل مفروض پژوهش با داده¬های تجربی برازش مطلوبی دارد. رابطه بین افسردگی پس از زایمان با سبک دلبستگی اضطرابی (01/0p < ) و دشواری در تنظیم هیجان (01/0p < ) مثبت و معنادار بود. همچنین بین دشواری در تنظیم هیجان و سبک دلبستگی اضطرابی رابطه مثبت و معنادار وجود داشت (01/0p < ). به علاوه، نتایج حاصل از مدل معادلات ساختاری نشان داد که دشواری در تنظیم هیجان در رابطه بین سبک دلبستگی اضطرابی و افسردگی پس از زایمان نقش واسطه¬ای دارد، به عبارت دیگر سبک دلبستگی اضطرابی به صورت غیر مستقیم و از طریق دشواری در تنظیم هیجان در بروز افسردگی پس از زایمان موثر بود. نتیجه¬گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که سبک دلبستگی اضطرابی و دشواری در تنظیم هیجان دو عامل مهم در رابطه با افسردگی پس از زایمان زنان می¬باشند. بنابراین تمرکز بر برنامه¬های پیشگیرانه مبتنی بر مهارت¬های تنظیم هیجان و توجه به سبک دلبستگی و مشکلات تنظیم هیجان مادران می¬تواند در پیشگیری و درمان افسردگی پس از زایمان کمک¬کننده باشد.
کیمیا زارعی
محسن کچویی
کارشناسی ارشد